اشاره؛ این عکس را یکی از رفقا فرستاده و نظرم را راجع به شخص معترض و مغرض خواسته است که شخص مذکور نه سواد دینی دارد نه سواد فقهی در مسایل دینی جاهل محض است؛ لذا پاسخ دادن به ایشان کار ناصوابی است.

اما راجع به واعظ زاده بهسودی میخواهم چند نکته را یادآور شوم؛

1 – ایشان تیتر زده است «دانه برسد آرام است ور نه...» من تو کل عمرم به دفتر و دستک واعظ زاده نرفته‌ام... حتی اگر دنبال پول و مادیات بودم چرا به دفاتر مراجع بالاتر نمی‌رفتم که هم پول داشتند هم امکانات... واعظ زاده‌ای که به اعتراف علی‌پور از پول کمک استرالیا برای جبهه مقاومت آن را دزدیده است و فی الحال هم دفتر و دیوانش را به مکان غصبی و به قول خودش مسجد ضرار بنا کرده است...؟ این چه خیال باطلی است.

2 – مرجعیت بومی و قومی را که من حامی آن هستم، شرایطی دارد؛ یکی این است که انسان پاک و وارسته باشد، عالِم باشد از فقاهت سررشته داشته باشد و با چند فتوای روشنفکرانه و اجتهاد در مقابل نص، کسی مرجع نمی‌شود حتی اگر حامیان آن، ادای مظلومیت هم درآورند.

3 – شیخ غلامعباس واعظ زاده بهسودی کوچکترین سندِ دال بر اجتهاد از اساتید و بزرگان تقلید ندارد... وقتی حتی اساتیدش به وی اطمینان فقهی ندارند و سند اجتهاد نداده‌اند این یعنی «خودخوانده» مثل که اللهیاری ضمن چند مناظره تلویزیونی خودش را «علامه» لقب داده است یعنی علامه خودخوانده هم‌چنان علامه‌های خودخوانده چنداولی را هم اضافه کنید به شمول شیخ محسن حجت که مدرکی برای اجتهادش نیست.

4 – من در زمان که ایشان ادعای مرجعیت کرد، نوشتم و بعض بزرگان دین هم نوشتند که مدارک ایشان برای اجتهاد بیرون دادند مخصوصا از آیت الله العظمی فیاض، سند نقل حدیث بود آن هم به اصرار ایشان، آیت الله فیاض داده بودند دقیقا همین کلمه آمده بود «استجازنی» یعنی از من طلب سند نقل کرده است. و سند نقل حدیث را شاگردان بسیاری از مراجع دارند و هیچ برآیندی برای اجتهاد نبوده و یک سند تشریفاتی است.

5 – شاید بسیاری از خوانندگان مستحضرند، که واعظ زاده دو کتاب کوچک رجال و درایه دارند، بنده قسمتی از یکی همان کتابها را نقد ادبی کردم و واقعا هم افتضاح بود کسی که پایه فقه و اصول که ادبیات عرب است را بلد نباشد چطور ممکن است ادعای مرجعیت نماید؟

6 – حتی اگر مرجعیت را قومی بگیرید، بازهم در شرایط امروزی کسی که بیاید در مقابل آیت الله فیاض در افغانستان ادعای مرجعیت کند، قطعا از جاده اعتدال خارج است.

7 – از نظر عقلی، تمام عقلای عالم قبول دارند که تقدیم «مفضول» بر «فاضل» قبیح است؛ یعنی دو متخصص که برای یک شخصی میخواهد مفت و رایگان خدمات دهد، اما شخص مذکور آن کسی را که ناشی و نابلد است انتخاب کند، به عقل آن باید شک کرد. کاربلد فقه و اصول بین آیت الله فیاض و واعظ زاده، تفاوت زمین و آسمان است... کسی تقلید نمی‌کند مگر کسی که خیلی از مسائل دینی پَرت باشد.

8 – حتی از نظر خدمات اجتماعی و کارکرد بین مردم، بازهم خدمات که آیت الله فیاض دارد از کمک به ایتام و مساکین تا تاسیس شفاخانه و خیریه... اظهر من الشمس است... یعنی از هیچ نگاه، این آدم برتری ندارد بر دیگران حتی از نظر شعارهای رنگینی که داده می‌شود این در بین مردم است آن در نجف...

9 – از نظر روحیات و شخصیت دینی، بازهم شیخ غلامعباس واعظ زاده در هر زمانه‌ای رنگ عوض کرده است؛ برخلاف تطهیر کنندگان آن که او را آدم غیردرباری میدانند... از نامزد معاونت در زمان جمهوریت برای کریم نابغه جاسوس وهاییت تا رفت و آمد به ارگ ریاست جمهوری در دوره اشرف غنی تا پرسه زدن به دربار محقق... و حتی در اوایل سقوط جمهوریت و حاکمیت امارت، جلسه بیعت برگزار کرد و جعفر مهدوی را وقف و نذر امارت کرد و تا پشت دروازه رهبر امارت در قندهار رفت اما اجازه اش ندادند که داده و فغانش هم برآمد و ادعای دروغین ده میلیون مقلد را کرد.

10 – این مرجع مورد نظر خیلی‌ها حزبی است؛ تمام اختلافات که در این روزها و گردوخاک‌ها همه بوی حزبی می‍‌داد؛ آدم حزبی هیچ وقتی مرجعیت‌ش قابل قبول نیست و من یقین دارم حتی اعضای دفترش از او تقلید ندارشند و فقط مرگ را برای همسایه می‌خواهند.

یک وقتی گروهی از دفتر یکی از مراجع نوظهور در منطقه آمده بود برای کمپاین از مرجع شان، یکی از طلاب منطقه آنها را به کنجی کشانده و قسم داده بود که از که تقلید دارند، هیچ کدام از مرجع که تبلیغ می‌کردند تقلید نداشتند. در باره واعظ زاده همین وضعیت است؛ اکثریت مطلق آنانی که در فضای مجازی او را مرجع میدانند یا خودشان اصلا قایل به تقلید نیست آن را کار میمون میدانند یا هم از مجتهد دیگری تقلید دارند.

11 – مساله نیابت عام از امام، یک مساله‌ای نیست که هرکسی از بغل بیاید ادعا کند که مجتهد است؛ لذا در انتخاب مرجع تقلید تان دقت نماید و حتی اگر لازم باشد بین مرجع سیاسی و دینی تفکیک نمایید.

والسلام نامه تمام.